کودکی ام آینه میشود در تو....

از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...

امروز خواهرمو برده بودم کتابخونه

تا به بهونه اون خودمم مجبور شم تو سالن مطالعه درس بخونم

بعد از یک ساعت وقتی رفتم دنبالش .....به زور بردمش خونه!

خیلی خوشحال بود.برام تعریف کرد از کتابایی که خونده بود

اینکه نقاشی کشیده بود

واینکه میخواد هر روز بیاد اینجا!

من خوشحال بودم....

و از طرفی افسوس میخوردم واسه روزایی که پشت کامپیوتر هدر رفت

پشت بازی های مختلف

در حالی که میتونست بیاد اینجا و ساعت های خوبی رو بگذرونه

کلی کتب بخونه...نقاشی بکشه....و خیـــــــــــلی کارای دیگه

یه کم فکر کردم دیدم منم هم سن خواهرم بودم

تابستونمو همین طوری گذروندم

توی کتابخونه ی پارک محله مون...

عصرای داغ...کتابای مختلف.....

به خواهر پررو و خوشحالم نگاه کردم....

انگار که کودکی فراموش شده ام از درونش برام دست تکون میداد



نظرات شما عزیزان:

maryam
ساعت16:11---13 تير 1390
سلام.خانومی من لینکت کردم تا راحت تر بهت سر بزنم
ممنون که اومدی


ریحانه
ساعت20:45---11 تير 1390
سلام گلم،من ریحانه هستم نویسنده وبلاگ هدف من. من فقط چند تا فیلم از جانی دپ دیدم و اطلاعی بابت سوالی که پرسیدی ندارم وبلاگت خیلی جالبه بازم بیا به وبلاگم سر بزن

maryam
ساعت19:49---11 تير 1390
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها
دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن
سخت تر از کویر است
دکترشریعتی
وبلاگ قشنگی داری
به منم سر بزن و اگه خواستی بگو تا تبادل لینک بکنیم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 11 تير 1390برچسب:دوست داشتنی!,ساعت 13:41 توسط nastaran|


آخرين مطالب
» تمام!
» let some body love u
» تاریکی
» شبیه شده ام
» when I was young
» نفر بغل دستی!
» نظریه میدهیم!
» شکمو!
» thanking god
» شلوغ!
» me...
» خوشحال!
» نام دیگر من
» بی ربط!
» life
» قیصر
» so close,no matter how far
» from deep inside
» وقتی نظراتت دوستت غیر فعاله!
» در چنته ی من جز به ندانستن نیست

Design By : Pichak